32 هفته و 5 روز
پسر مادر سلام
دیروز با بابا محمد رفتیم سونو گرافی.وزنت که خدا رو شکر خوب بود.2061کیلو با +_ 300 gr بودی..انقدر این روزها تکون می خوری که دیگه دل آشوب می کنی مادر و... هزاران مرتبه خدا رو شکر می کنم.
خلاصه که انقدر مشتاق دیدارتم که نمیدونی... ازخرداد 93 قطعا زندگی ما متحول خواهد شد.
از امروز دقیقا 6 هفته تا آمدنت مانده...آرام آرام خودت را آماده می کنی برای دیدار مادری که امیدوارم بتوانم حق مادری را برایت به جا آورم.
االان داره صدای اذان میاد...اگع بدونی این مامان الهه چه قدر دوست داره که پسرش اذان گوی مسجد باشه...تا الان که تو را در دل داشتم..برایت تمام اذان ها را گذاشتم که گوش بدی و یاد بگیری..امیددارم که تو بهترینی و می توانی ..
پسرم...دردانه مادر
با این که نه خاله ای داری و نه عمه ای......اما یه سری خاله داری که اونا هم مشتاق دیدارت هستند..برات شعر هم سرودن:
خوش چهره تر از اهالی لبنانی
چون سرو سهی به جنگل گیلانی
باید بدرد لباس خود هر کس دید
روی چو مهت صدرای اردستانی
خلاصه که کلی خاطر خواه داری...