بدون عنوان
هفته 30
عزیز دل مادر...الان از پیش دکتر برگشتم...خاله شیرین گفت که همه چیز خوبه..راستی اسمتو پرسید.منم گفتم که یا امیر علی هستی یا صدرای مادر...که البته صدرا اسم نوه او هم هست..خلاصه که این روزها تو دلم بلوا به پا کردی بس که تکون می خوری..شیطون مادر. راستی دکتر گفت آخر اردیبهشت به این دنبا قدم می داری ..میدونی یعنی چی؟؟؟؟؟ دقیقا همون روزایی که خدا دایی علی رو ازمون گرفت ووداره تو رو بهمون میده .نمی دونم حکمتش چیه/ پسرم دیگه اتاقتم تقریبا آماده است..مامان معصوم و بابا جون رضا. کلی زحمت کشیدن واست..آخه تو اولین نوه از هر دو طرفی فراره صدرای زمانه بشی. دیگه اینکه کلی واسه اومدنت لحظه شکاری می کنم فقز دعا کن این پایان نامه ماما...
نویسنده :
مامان الی
20:54
برای تو عزیز
این وبلاگ قراره برای پسرم نوشته بشته ..جدا از وبلاگ کوچه و دل نوشته هام...فقط برای تو که قراره بیای و زندگی مادر تو شیرین تر کنی..قراره بیای و به جای همه غم هامون برامون شادی بیاری.......فدای تکان هایت..ای 25 هفته ای من....الهی که سالم و سلامت بیای کنارمون و من این وبلاگ و پر از عکسای خوشگل تو بکنمو
نویسنده :
مامان الی
13:13